1- . علايلي، سموّالمعني فی سموالذات، ص76 - 77.
2- . ابن اثير جزري، اسدالغابه، ج2، ص21؛ همو، الكامل في التاريخ، ج4، ص81؛ سبط ابن جوزي، تذكرة الخواص، ص267؛ نیز ر.ک: طبري، تاريخ، ج4، ص349.
لَيْتَ أَشْيَاخي بِبَدْرٍ شَهِدُوا *** جَزَعَ الْخَزْرَج مِنْ وَقْعِ الأَسَل
لأَهَلُّوا وَاسْتَهلُّوا فَرَحاً *** وَلَقالُوا يَا يَزِيدُ لا تَشَلِ(1)
ابوبرزه اسلمي برخاست و گفت: به خدا قسم چوب تو به همان موضعي ميخورد كه مكرّر ديدم پيغمبر(صلی الله علیه وآله) ميبوسيد.(2)
ابن اثير(3) و ترمذي و طبري(4) روايت كرده اند، كه ابوبرزه گفت: آگاه باش اي يزيد كه تو روز قيامت ميآيي درحالي كه ابن زياد شفيع توست، و اين (حسين(علیه السلام)) ميآيد درحالي كه محمّد(صلی الله علیه وآله) شفيع اوست. پس برخاست و بيرون رفت.
6- پيغمبر(صلی الله علیه وآله) حسين(علیه السلام) را به دوش میگرفت
در اين موضوع هم روايات بسيار است و جمعي از اهل سنّت مانند ابن حجر عسقلاني از ابوهريره و عبدالله و بغوي از شدّاد بن هاد و ابي نعيم در حليةالاولياء از ابن مسعود و ابي حاتم از عبدالله و جابر و ابن ابي فراء از انس؛ اين نوازش و اظهار محبّت پيغمبر(صلی الله علیه وآله) را به حسن و حسين(علیهما السلام) روايت كرده اند.(5)
1- . اي کاش پدران من که در جنگ بدر کشته شدند مي ديدند زاري کردن قبيلة خزرج را از زدن نيزه و شمشير برنده؛ بي گمان از شادي فرياد مي زدند و مي گفتند اي يزيد دستت شَلْ مباد.
2- . مقدّسي، البدء و التاريخ، ج6، ص12.
3- . ابن اثير جزري، الكامل في التاريخ، ج4، ص85؛ همو، اسدالغابه، ج5 ص20.
4- . طبري، تاريخ، ج 4، ص 356.
5- . ابن حجر عسقلانی، الاصابه، ج2، ص62؛ ر.ک: طبری، ذخائرالعقبي، ص123، 132.
از اين احاديث استفاده ميشود كه آن حضرت كراراً حسن و حسين را به دوش ميگرفت، و آنان بر كتف آن حضرت در حال نماز و در حالات ديگر مينشستند، و پيامبر اعظم(صلی الله علیه وآله) كمال لطف و مهرباني را نسبت به آنها ابراز ميداشت، و از بعضي از اين احاديث (مثل حديث انس) شدّت محبّت پيغمبر(صلی الله علیه وآله) به آنها، و توبيخ سخت نسبت به كسي كه قدر و منزلت آنها را نشناسد، استفاده ميشود.
ابوسعيد در شرف النّبوه (شرف المصطفی) روايت نموده كه پيغمبر(صلی الله علیه وآله) نشسته بود كه حسن و حسين به سوي او آمدند چون پيغمبر(صلی الله علیه وآله) آنها را ديد براي ايشان برخاست، و آمدنشان را دير شمرد (يعني فرمود دير آمديد يا چرا دير آمديد؟) پس از آنها استقبال كرد، و آنها را بر دوش خود گذارد و فرمود:
«نِعْمَ الْمَطِيُّ مَطِيَّتُكُمَا، وَنِعْمَ الرَّاكِبَانِ أَنْتُمَا»؛(1)
«خوب مركبي است مركب شما، و خوب سوارهايي هستيد شما».شبلنجي روايت كرده كه روزي آن حضرت بر حسن و حسين گذر فرمود سپس گردن مبارك را فرود آورد، و آنها را برداشت و فرمود:
«نِعْمَ الْمَطِيَّةُ مَطِيَّتُهُمَا، وَنِعْمَ الرَاكِبَانِ هُمَا»؛(2)
«خوب مركبي است مركب آنها و خوب سواره هايي هستند آنها».
ترمذي و جمال الدّين حنفي زرندي و ابن حجر از ابن عبّاس روايت كرده اند كه پيغمبر(صلی الله علیه وآله) حسين(علیه السلام) را بر دوش گرفته بود مردي گفت: خوب مركبي سوار شدهاي!
پيغمبر(صلی الله علیه وآله) فرمود:
«نِعْمَ الرَّاكِبُ هُوَ»؛(3)
«خوب سواري است او».
1- . ابوسعيد، شرف المصطفی، ج5، ص294؛ ر.ک: طبري، ذخائرالعقبي، ص130.
2- . شبلنجي، نورالابصار، ص279.
3- . ترمذي، سنن، ج5، ص327؛ زرندي، نظم دررالسّمطين، ص212؛ ابن حجر هيتمي، الصواعق المحرقه، ص137 – 138.
و در اين موضوع زرندي روايات ديگري نيز از عمر و جابر و سعد و انس روايت كرده است.(1)
7- دوستی حسين(علیه السلام) واجب است
احاديث در وجوب دوستي و مودّت حسين(علیه السلام) متواتر است.
ازجمله ابن حجر عسقلانی و ابوحاتم و محبّ طبري در حديثي از عبدالله بن عمر روايت كرده اند كه پيغمبر(صلی الله علیه وآله) فرمود:
«مَنْ أَحَبَّنِي فَلْيُحِبَّ هَذَيْنِ»؛
«هركس مرا دوست دارد بايد اين دو را (نيز) دوست بدارد».
ابن حجر عسقلانی گفته است: در معجم بغوي نيز حديثي نظير اين حديث از شدّاد بن هاد روايت شده است.(2)
دولابي و احمد بن حنبل از يعلي بن مرّه روايت كرده اند كه حسن و حسين(علیهما السلام) آمدند به سوي پيغمبر(صلی الله علیه وآله) درحالي كه از يكديگر در تشرُّف به محضر جدّ بزرگوار خود پيشي ميجستند. يكي از ايشان پيش از ديگري رسيد، پيغمبر(علیه السلام) دست به گردنش انداخت و او را به سينة خويش چسبانيد و بوسيد، و سپس آن يكي را بوسيد، آنگاه فرمود:
«إِنِّي اُحِبُّهُمَا فَأَحِبُّوهُمَا»؛(3)
«من ايشان را دوست ميدارم پس شما (نيز) دوست بداريد ايشان را».
1- . زرندي، نظم دررالسّمطين، ص211 - 212.
2- . ابن حجر عسقلانی، الاصابه، ج2، ص63؛ ر.ک: طبري، ذخائرالعقبي، ص123.
3- . ر.ک: طبري، ذخائرالعقبي، ص123.
8- فضيلت دوستی حسين(علیه السلام) و نكوهش دشمنی با آن حضرت
ابن ماجه، ابن حجرعسقلانی، ديلمي، مناوي، احمد، حاكم، سيوطي، ابن حجر هيتمي و هارون الرّشيد از پدرانش از ابن عبّاس، و محب الدین طبري، ابوسعيد، ابن حرب طائي، سلفي، ابوطاهر بالسي، ابن سري و ابن جوزي از پيغمبر اكرم(صلی الله علیه وآله) روايت كرده اند كه فرمود:
«مَنْ أَحَبَّ الْحَسَنَ وَالْحُسَيْنَ فَقَدْ أَحَبَّني، وَمَنْ أَبْغَضَهُمَا فَقَدْ أَبْغَضَنِي»؛«هركس حسن و حسين را دوست بدارد همانا مرا دوست داشته است و هركس آنها را دشمن بدارد پس البتّه مرا دشمن داشته است».
اين حديث در بين محدّثين، مشهور و معروف بوده و مكرّر از پيغمبر(صلی الله علیه وآله) شنيده شده است، و بعضي از طرق آن که منتهي به ابوهريره ميشود به اين مضمون است كه: پيغمبر(صلی الله علیه وآله) بيرون آمد درحالي كه حسن و حسين با او بودند، اين بر يك دوش آن حضرت و آن بر دوش ديگرش بود. يك بار حسن را ميبوسيد و بار ديگر حسين را تا به ما رسيد و فرمود: «هركس اينها را دوست بدارد به تحقيق مرا دوست داشته و هركس آنها را دشمن بدارد، مرا دشمن داشته است».
و بعضي راويان آن، فقط جمله اوّلي را روايت كرده اند، و بعضي ديگر اين چنين نقل كرده اند كه فرمود: «اين دو (حسن و حسين) پسرهاي من هستند، هركس آنها را دوست بدارد پس البتّه مرا دوست داشته است»:
«هَذَانِ اِبْنَايَ مَنْ أَحَبَّهُمَا فَقَدْ أَحَبَّنِي».
و در يكي از دو حديثي كه هارون الرّشيد در اين موضوع روايت كرده لفظ حديث اين است:
«أَلْحَسَنُ وَالْحُسَيْنُ مَنْ أَحَبَّهُمَا فَفِي الْجَنَّةِ، وَمَنْ أَبْغَضَهُمَا فَفِي النَّارِ»؛(1)
«هركس حسن و حسين را دوست بدارد در بهشت است، و هركس آنها را دشمن بدارد در آتش است».ترمذي و احمد روايت كرده اند:
إِنَّ رَسُولَ اللهِ أَخَذَ بِيَدِ حَسَنٍ وَحُسَيْنٍ فَقَالَ: «مَنْ أَحَبَّنِي وَأَحَبَّ هَذَيْنِ وَأَبَاهُمَا وَاُمَّهُمَا كَانَ مَعِيَ فِي دَرَجَتِي يَوْمَ الْقَيَامَةِ»؛(2)
رسول خدا(صلی الله علیه وآله) دست حسن و حسين را گرفت پس فرمود: «هركس مرا دوست دارد و اين دو و پدر و مادرشان را دوست دارد، در روز قيامت با من در درجه من خواهد بود».
طبراني از سلمان روايت دارد كه پيغمبر(صلی الله علیه وآله) فرمود:
«مَنْ أَحَبَّ الْحَسَنَ وَالْحُسَيْنَ أَحْبَبْتُهُ، وَمَنْ أَحْبَبْتُهُ أَحَبَّهُ اللهُ وَمَنْ أَحَبَّهُ اللهُ أَدْخَلَهُ جَنَّاتِ النَّعِيمِ، وَمَنْ أَبْغَضَهُمَا أَوْ بَغَی عَلَيْهِمَا أَبْغَضْتُهُ وَمَنْ أَبْغَضْتُهُ أَبْغَضَهُ اللهُ، وَمَنْ أَبْغَضَهُ اللهُ أَدْخَلَهُ جَهَنَّمَ وَلَهُ عَذَابٌ مُقيمٌ»؛(3)
1- . احمد بن حنبل، مسند، ج2، ص288؛ ابن ماجه قزوینی، سنن، ج1، ص51؛ زرندی، نظم دررالسّمطين، ص209 - 210؛ ابن طلحه شافعی، مطالب السّؤول، ص377؛ طبری، ذخائرالعقبي، ص123 - 124؛ ابن حجر هیتمی، الصواعق المحرقه، ص192؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه، ج2، ص62؛ سیوطی، الجامع الصّغير، ج2، ص116، 554؛ همو، تاريخ الخلفاء، ص189.
2- . احمد بن حنبل، مسند، ج1، ص77؛ ترمذي، سنن، ج5، ص305.
3- . طبراني، المعجم الکبير، ج3، ص50؛ ر.ک: ابونعیم اصفهانی، ذکر اخبار اصبهان، ص56؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج14، ص156؛ صالحی شامی، سبل الهدی و الرّشاد، ج11، ص57؛ متّقي هندي، كنزالعمّال، ج12، ص120 – 121.
«هركس حسن و حسين را دوست دارد من او را دوست ميدارم، و هركس را من دوست دارم خدا او را دوست مي دارد، و هركس كه خدا او را دوست دارد او را داخل بهشت مي كند، و هركس آنها را دشمن بدارد يا بر آنها ستم كند من او را دشمن مي دارم، و هركس را من دشمن مي دارم خدا او را دشمن مي دارد و او را داخل جهنّم سازد و از براي او عذاب جاودان است».
9- نظر نمودن به آقای جوانان اهل بهشت
ابن حبّان، ابويعلي، ابن عساكر، ابن سعيد، محب الدین طبري، شبلنجي، و صبّان از جابر انصاري روايت كرده اند كه گفت:سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ _ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ _ يَقُولُ: «مَنْ أَحَبَّ (أَوْ وَمَنْ سَرَّهُ) أَنْ يَنْظُرَ إِلَی سَيِّدِ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَلْيَنْظُرْ إِلَی هَذَا».
و به اين لفظ هم از جابر روايت شده كه، فرمود:
«مَنْ سَرَّهُ أَنْ يَنْظُرَ إِلَی رَجُلٍ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ» وَفِي لَفْظٍ: «إِلَی سَيِّدِ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَلْيَنْظُرْ إِلَی الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ».(1)
مضمون هر دو حديث اين است كه: «هركس دوست ميدارد يا شادمان ميشود كه به مردي از اهل بهشت يا سيّد جوانان اهل بهشت نگاه كند به حسين(علیه السلام) نگاه كند».
10- دوستان حسين(علیه السلام) اهل بهشتند
در سيرة ملا(2) و غير آن، از ابن عبّاس حديثي طولاني از پيغمبر(صلی الله علیه وآله) در فضايل حسنين(علیهما السلام) روايت شده كه در پايان آن ميفرمايد: «خدايا تو مي داني كه حسن و حسين و عمو و عمّه ايشان در بهشتند، هركس آنها را دوست دارد در بهشت است، و هركس آنها را دشمن بدارد در آتش است».
1- . ابويعلي موصلي، مسند، ج3، ص397؛ ابن حبّان بستی، صحیح، ج15، ص421 - 422؛ ابن عساکر، تاريخ مدينة دمشق، ج13، ص209 - 210؛ ج14، ص136 - 137؛ طبری، ذخائرالعقبي، ص130؛ شبلنجی، نورالابصار، ص295؛ صبان، اسعاف الرّاغبين، ص155.
2- . ر.ک: طبری: ذخائر العقبی، ص130 – 131.
و در نظم دررالسّمطين اين حديث را از هارون الرّشيد روايت كرده، و نقل نموده كه هر وقت هارون اين حديث را روايت مينمود اشكش جاري و گريه راه گلويش را ميگرفت.(1)
و نظير اين حديث را صاحب كتاب السنّه از حذيفه روايت كرده است.(2)
11- درجه وسيله
ابن مردويه از اميرالمؤمنين علي(علیه السلام) روايت كرده كه پيغمبر(صلی الله علیه وآله) فرمود:
«فِي الْجَنَّةِ دَرَجَةٌ تُدْعَی الْوَسيلَةَ فَإِذَا سَأَلْتُمُ اللهَ فَسَلُوا إِليَّ الْوَسِيلَةَ». قَالُوا: يَا رَسُولَ اللهِ مَنْ يَسْكُنُ مَعَكَ فِيهَا؟ قَالَ: «عَلِيٌّ وَفَاطِمَةُ وَالْحَسَنُ وَالْحُسَيْنُ»؛(3)
«در بهشت درجهاي است كه وسيله خوانده ميشود، پس هرگاه از خدا بخواهيد پس درجة وسيله را براي من بخواهيد». گفتند: يا رسول الله چه كسي با تو در آن درجه ساكن ميگردد؟ فرمود: «علي و فاطمه و حسن و حسين».
12- حسين(علیه السلام) با پيغمبر(صلی الله علیه وآله) در يک مكان
احمد طبراني(4) و ابن اثير(5) از علي(علیه السلام)، و حاكم در مستدرک از ابوسعيد روايت كرده اند كه پيغمبر(صلی الله علیه وآله) به فاطمه(علیها السلام) فرمود:
1- . زرندي، نظم دررالسّمطين، ص213. اين نمونهاي از اعتراف اهل باطل به حقیقت اهل حقّ است.
2- . زرندي، نظم دررالسّمطين ص207، 213.
3- . ابن مردويه اصفهاني، مناقب علي بن ابي طالب(علیه السلام)، ص188؛ ر.ک: متّقي هندي، كنزالعمّال، ج12، ص103.
4- . طبراني، المعجم الکبير، ج22، ص406.
5- . ابن اثیر جزری، اسدالغابه، ج5، ص269.
«يَا فَاطِمَةُ إِنِّي وَاِيَّاكِ وَهَذَا الرَّاقِدَ (يَعْنِي عَلِيّاً) وَالْحَسَنَ وَالْحُسَيْنَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ لَفِي مَكَانٍ وَاحِدٍ»؛(1)
«اي فاطمه من و تو و اين كه خوابيده (يعني علي) و حسن و حسين روز قيامت در يك مكان ميباشيم».طبراني از ابوموسي روايت دارد كه رسول خدا(صلی الله علیه وآله) فرمود:
«أَنَا وَعَلِيٌّ وَفَاطِمَةُ وَالْحَسَنُ وَالْحُسَيْنُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِي قُبَّةٍ تَحْتَ الْعَرْشِ»؛(2)
«من، علی، فاطمه، حسن و حسین در یک قبّه زیر عرش هستم».
عمر بن خطاب روايت كرده كه رسول خدا(صلی الله علیه وآله) فرمود:
«أَنَا وَعَلِيٌّ وَفَاطِمَةُ وَالْحَسَنُ وَالْحُسَيْنُ فِي حَظيرَةِ الْقُدْسِ فِي قُبَّةٍ بَيْضَاءَ وَسَقْفُهَا عَرْشُ الرَّحْمَنِ»؛(3)
«من، علي، فاطمه، حسن و حسين در حظيرة القدس زير قبّة سفيدي كه سقف آن عرش رحمان است ميباشيم».
و نظير اين حديث از ابوهريره نيز روايت شده است.
13- ياری حسين(علیه السلام) از واجبات است
1- . حاکم نيشابوري، المستدرک، ج3، ص137؛ ر.ک: احمد بن حنبل، مسند، ج1، ص101؛ متّقي هندي، كنزالعمال، ج12، ص92.
2- . متّقي هندي، كنزالعمّال، ج12، ص100؛ حموینی، فرائد السّمطين، ج1، ص49، ح13.
3- . حموینی، فرائدالسّمطين، ج1، ص49، ح14.
اين مادّه از بسياري از احاديثي كه پيش از اين آورده شد، و بعد از اين نيز مرقوم خواهد شد استفاده ميشود، و اگر سران مسلمانان كه حكومت يزيد را شرعي نميدانستند، مانند ابن زبير و ابن عمر و ديگران، حسين(علیه السلام) را ياري كرده بودند تاريخ اسلام غير از اين بود كه اكنون هست و اعتراض بزرگي كه بر آن مردم وارد است، همين است.
انس بن حارث بن نبيه كه خود از كساني است كه به سعادت شهادت در ركاب حسين(علیه السلام) نايل شد، از پدرش كه يكي از صحابه، و از اهل صفّه است روايت كرده كه گفت: شنيدم پيغمبر(صلی الله علیه وآله) درحالي كه حسين(علیه السلام) در دامانش بود ميفرمود:«إِنَّ ابْنِي هَذَا يُقْتَلُ فِي أَرْضٍ يُقَالُ لَهَا الْعِرَاقُ فَمَنْ أَدْرَكَهُ فَلْيَنْصُرْهُ»؛(1)
«به درستي كه اين پسرم در زميني كه به آن عراق گفته ميشود كشته خواهد شد، پس هركس او را درك كند بايد ياريش كند».
و سيوطي از بغوي، ابن سكن و باوردي، و ابن منده و ابن عساكر از انس بن حارث به اين لفظ روايت كرده است:
«إِنَّ ابْنِي هَذَا يُقْتَلُ بِأَرْضٍ مِنْ الْعِرَاقِ يُقَالُ لَهَا كَربَلَاءُ فَمَنْ شَهِدَ ذَلِكَ مِنْهُمْ فَلْيَنْصُرْهُ».(2)
خوارزمي درضمن خبري طولاني نقل كرده كه حسين(علیه السلام) به ابن عبّاس فرمود: «آيا ميداني كه من پسر دختر رسول خدا هستم؟».
عرض كرد: آري! غير از تو كسي را نميشناسم كه پسر پيغمبر باشد، و ياري و نصرت تو بر اين امت واجب است آن چنان كه روزه و زكات واجب است كه يكي از اين دو بدون ديگري پذيرفته نشود.
1- . ابن عساکر، ترجمة الامام الحسین(علیه السلام)، ص347 - 349؛ همو، تاریخ مدینة دمشق، ج14، ص223؛ ابن اثير جزري، اسدالغابه، ج1، ص349؛ متّقی هندی، کنزالعمّال، ج12، ص126.
2- . ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج14، ص224؛ ر.ک: ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج8، ص271؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه، ج1، ص271؛ صالحی شامی، سبل الهدی و الرّشاد، ج11، ص75؛ متّقي هندي، كنزالعمّال، ج12، ص126.
حسين(علیه السلام) فرمود: «پس رأي تو چيست در حقّ مردمي كه پسر دختر پيغمبر را از وطن و خانه و جايگاه و زادگاهش، و حرم رسول و جوار قبر پيغمبر و مسجد و محلّ هجرت آن حضرت خارج نمودند، و او را بيمناك و سرگردان گذاردند كه قرارگاه ومنزل و مأوايي نداشته باشد و قصدشان از اين سخت گيري ها كشتن او و ريختن خونش باشد درحالي كه او شركي به خدا نياورده، و غير از خدا را وليّ امر خود قرار نداده، و از روش پيغمبر و جانشينان او تخلّف نكرده باشد؟».
ابن عبّاس گفت: نميگويم در حقّ آنها مگر آنكه آن كسان كافر به خدا و پيغمبر شدند، و اگر نماز بخوانند از روي كسالت و رياكاري است و بر مثل اين مردم عذاب بزرگ تر خدا نازل گردد، و اما تو، اباعبداللّه پس تو سرسلسله افتخار و مباهاتي، پسر پيغمبري پسر وصيّ پيغمبر و فرزند زهرا هستی كه همانند مريم بود پس گمان مبر اي پسر رسول خدا كه خدا از آنچه ستمكاران ميكنند غافل است، و من گواهي ميدهم كه هركس از مجاورت تو و مجاورت فرزندان تو كنارهگيري كند در آخرت نصيب و بهرهاي نخواهد داشت.
حسين(علیه السلام) فرمود: «خدايا گواه باش».
ابن عبّاس گفت: فداي تو شوم! گويا به من خبر از مرگ خودت ميدهي و از من ميخواهي تو را ياري كنم، سوگند به خدايي كه غير از او خدايي نيست، اگر در پيش روي تو شمشير بزنم تا شمشيرم بشكند و دست هايم قطع شود اندكي از حقّ تو را ادا نكرده باشم هم اكنون من حاضر در خدمت تو هستم به هر گونه فرمان داري فرمان بده!
اين خبر طولاني است و بعضي از قسمت هاي ديگر آن را در آينده نقل ميكنيم؛ در آغاز اين خبر است كه عبدالله بن عمر گفت: شنيدم رسول خدا(صلی الله علیه وآله) فرمود:
«حُسَيْنٌ مَقْتُولٌ فَلَئِنْ خَذَلُوهُ وَلَمْ يَنْصُروهُ لَيَخْذُلَنَّهُمُ اللهُ اِلَی يَوْمِ الْقِيَامَةِ»؛(1)
1- . خوارزمي، مقتل الحسين(علیه السلام)، ج1، ص 191 – 192، فصل10؛ نیز ر.ک: ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج5، ص23 - 26.
«حسين كشته ميشود پس اگر او را رها کنند، و ياريش نكنند خدا آنها را تا روز قيامت خوار و زبون خواهد کرد».
نظرات شما عزیزان: